اثردوم دوازمهتاب

ساخت وبلاگ

کتاب رمان «دور از مهتاب»

 

داستان دختری که به اشتباه دزدیده می شود و این اتفاق، باعث تغییر مسیر زندگی او  می شود.

 

 

بخشی از رمان

بعد رفتن پدرم تنها مونده بودم. از کارهای نامزدم کامران حرصم در می‌اومد.

بنا بود اون روزمادرم به دیدن من بیاد. البته می دونستم بیشتر به خاطر کامران داره میاد. حسابی عصبی شده بودم نمی دونستم چیکار کنم. علیرغم میل باطنی خودم و حرف ها و سفارش های پدرم آماده شدم. از خونه زدم بیرون. درحالی که دعا می کردم هیچ وقت برنگردم به اون خونه. چون می دونستم با اومدن مادرم درد سرمن بیشتر میشه. پدرم چقدر سعی می کرد منو از مادرم دور نگه داره. ولی حالا کامران تو نبود پدرم عمدا مادرم رو دعوت کرده بودبه اون خونه. انگاری از روی عمد برنامه ریزی کرده بودن. دوباره تو دلم دعا کردم. خدایا تا اومدن پدرم کمکم کن به این خونه برنگردم.

سمت دبیرستان دخترانه رفتم. کمی ایستادم شاید یه آشنایی رو ببینم. دوسه روزی برم خونه‌شون. ولی از فکر پدرم نمی تونستم در بیام. بیشتراز همیشه مراقب خودم بودم. گوشی زنگ خورد.

برداشتم نگاش کردم. مادرم بود. جواب ندادم و دوباره گذاشتم توی جیبم. یکی از دوستام رو از دور دیدم بهش دست تکون دادم اسمش مرجان بود.

 

دلم روضه ی مادر می خواهد...
ما را در سایت دلم روضه ی مادر می خواهد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nazanin532005 بازدید : 98 تاريخ : شنبه 13 بهمن 1397 ساعت: 6:34